وسیل

لغت نامه دهخدا

وسیل. [ وَ] ( ع اِ ) ج ِ وسیلة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به وسیله شود. || گویندلغتی است در وسیلة. ( اقرب الموارد ). رجوع به وسیله شود : برحسب دلخواه و ارادت ایشان ساخته میگردانید بی واسطه وسیلی و شفیعی. ( تاریخ قم ص 5 ).

فرهنگ فارسی

جمع وسیله گویند لغتی است در وسیله
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال میلادی فال میلادی فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت