کش باف. [ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) آنکه پارچه های کشی بافد. || ( ن مف مرکب ) کش بافته. بافته شده بسان کش. پارچه ای که با کشیدن دراز شودو چون رها کنی بصورت اول درآید. ( یادداشت مؤلف ). - پارچه کش باف ؛ پارچه ای که چون کشند دراز شود و غالباً میان آن تارهایی از کائوچوک گذارند. ( یادداشت مؤلف ). پارچه ای که چون از دو سو کشند دراز شود. - پیراهن کش باف ؛ پیراهن که از پارچه کش باف سازند. - جوراب کش باف ؛ که چون پارچه کش باف کش آید.
فرهنگ عمید
۱. کش بافنده، آن که جامه یا پارچۀ کش ببافد. ۲. ویژگی پارچه ای که در بافت آن کش به کار رفته است، کش بافته.
فرهنگ فارسی
۱ - ( صفت ) آنکه پارچ. کش بافد . ۲ - ( صفت ) پارچه ای که توائ م با کش است .