همبری

لغت نامه دهخدا

همبری. [ هََ ب َ ] ( حامص مرکب ) هم بری. مطابقت. برابری. همسری. هم طرازی :
شیر بیابان را با مرد جنگ
همسری و همبری و شرکت است.ناصرخسرو.رجوع به همبر شود.

فرهنگ فارسی

۱- همنشینی مصاحبت . ۲- همراهی .

فرهنگستان زبان و ادب

{symport} [زیست شناسی] نوعی هم ترابُردی که در آن دو ماده با کمک یک ترابر هم جهت با یکدیگر از خلال غشا عبور می کنند
[زمین شناسی] ← سطح همبَری
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم