مباضعت

لغت نامه دهخدا

مباضعت. [ م ُ ض َ ع َ ] ( ع مص ، اِمص ) ( از مباضعة عربی ) غِشیان. همخوابگی. آرمیدن با زن. جماع. مباعلت. مواقعه. وقاع. مقاربت. ملامسه. مماسه. مجامعت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : و بلفظ فعل از آن است که در باب مباشرت و مباضعت مضاف با مرد است. ( کشف الاسرار ). و رجوع به مباضعة شود.
مباضعة. [ م ُ ض َ ع َ ] ( ع مص ) جماع کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). بضاع. با کسی جماع کردن. ( المصادر زوزنی ). جماع نمودن. ( آنندراج )( ناظم الاطباء ). جماع کردن. ( منتهی الارب ). مباشرت. آرامش با زنان. صحبت. مواقعة. وقاع. مجامعت. جماع. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به مباضعت شود.

فرهنگ معین

(مُ ضَ عّ ) [ ع . مباضعة ] (مص ل . ) جماع کردن ، آرمیدن .

فرهنگ عمید

جماع کردن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) جماع کردن آرمیدن : و بلفظ فعل از آنست که فعل در باب مباشرت و مباضعت مضاف با مرد است .

ویکی واژه

مباضعة
جماع کردن، آرمیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال ورق فال ورق فال آرزو فال آرزو فال انبیا فال انبیا