لغت نامه دهخدا گریزش. [ گ ُ زِ ] ( اِمص ) اسم مصدر گریختن : کزین لشکر امروز جنگی منم به گاه گریزش درنگی منم.فردوسی.که جستی سلامت ز کام نهنگ بگاه گریزش نکردی درنگ.فردوسی.رجوع به گریختن شود.