وابستگان

لغت نامه دهخدا

وابستگان. [ ب َ ت َ / ت ِ ] ( اِ مرکب ) ج ِ وابسته. منسوبین. || نوکران. ( از سفرنامه ناصرالدین شاه ). رجوع به وابسته شود.

فرهنگ فارسی

جمع وابسته . منسوبین
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال سنجش فال سنجش فال مکعب فال مکعب فال نخود فال نخود