سراری

لغت نامه دهخدا

سراری. [ س َ ] ( ع اِ ) ج ِ سُرّیّة، بمعنی کنیز : جمعی از جواری و سراری پدرش در آن قلعه بودند. ( ترجمه تاریخ یمینی ). کنیزکی از جمله سراری با خویشتن برده. ( ترجمه تاریخ یمینی ). چنگیزخان را از خواتین و سراری فرزندان ذکوراً و اناثاً بسیار بودند. ( جهانگشای جوینی ). رجوع به سُرّیّة شود.

فرهنگ عمید

= سریت

فرهنگ فارسی

جمع سریه
جمع سریه کنیز
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت فال انگلیسی فال انگلیسی فال انبیا فال انبیا