زیل

لغت نامه دهخدا

زیل. [ زَ ] ( ع مص ) دورکردن از جای. || پاره پاره کردن. || جدا گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). جدا کردن. ( دهار ) ( از تاج المصادر بیهقی ). || جای فراتر کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). ممتاز نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
زیل. [ زَ ی َ ] ( ع اِمص ) دوری هر دو ران از یکدیگر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
زیل. ( ع اِ ) قاشقک. از نوعی است که با حرکت دادن آن صدا از آن برمی آید. ( از دزی ج 1 ص 619 ).
زیل. ( ص ) تحریفی است از لفظ «زیر» که صفت صداهای نازک است. اصواتی که تعداد ارتعاش امواج آن زیاد باشد زیر نامیده میشود و ابدال «ر» به «ل »در زبان عامیانه بسیار رواج دارد مانند: دیفال = دیوار، سولاخ = سوراخ. ( از فرهنگ عامیانه جمال زاده ).

فرهنگ فارسی

تحریفی است از لفظ زیر که صفت صداهای نازک است .

دانشنامه عمومی

زیل، روستایی در دهستان روداب غربی بخش بروات شهرستان بم در استان کرمان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۱۲۴ نفر ( ۴۳ خانوار ) بوده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱۰(بار)
کنار شدن. این همان «زال» ناقصه است و فرق آن با زال تامّه آن است که این یائی است (زیل) و آن واوی است (زوال) چنانکه در اقرب گفته است افعال آن در قرآن همه توأم با حرف نفی است که افاده اثبات می‏کند . یعنی پیوسته با شما جنگ می‏کنند. طبرسی در ذیل آیه گوید: معنی لا یزال، یدوم موجوداً است. . پیوسته در شریعت و گفتار او در شک بودید. تزییل به معنی تفریق و جدا کردن و تزیّل به معنی جدا شدن است (اقرب) . یعنی میان آنها و معبودهایشان جدائی می‏افکنیم. . اگر مؤمنان از کفّار جدا می شدند حتماً کفّار را عذاب می‏کردیم این معنی مطابق معنای اوّلی است که کنار شدن باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم