مادرمرده

لغت نامه دهخدا

مادرمرده. [ دَ م ُ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) کسی که مادرش مرده باشد. کسی که در سوک مادرش غمگین و دل افسرده باشد :
مرا بگذار تا گریم بدین روز
تو مادرمرده را شیون میاموز.نظامی.|| کلمه ای است اظهار شفقت را. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). ترکیبی است که در مقام دلسوزی و اظهار تأسف و همدردی یا تحقیر آمیخته به دلسوزی ، شخص را بدان وصف می کنند. گاه نیز مادران در مقام دلسوزی برای فرزندان خویش که احیاناً گرفتار مخمصه و دوچار زحمت شده اند آنان را «مادرمرده » یا «ننه مرده » خطاب کنند. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ).

فرهنگ عمید

۱. آن که مادرش مرده باشد.
۲. [عامیانه، مجاز] در مقام اظهار دلسوزی و همدردی نسبت به کسی می گویند.

فرهنگ فارسی

کسی که مادرش مرده باشد
( اسم ) ۱- کسی که مادرش مرده باشد . ۲- کلمه ایست که در مقام اظهار تاسف و همدردی یا تحقیر آمیخته بدلسوزی بشخصی گویند و گاه مادر در مقام دلسوزی فرزندخویش را که احیانا گرفتار مخمصه و دچار زحمت شده بدین عنوان خطاب کند : مثل مادر مرده بطور تب ناکی آن میکشید ...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال کارت فال کارت فال رابطه فال رابطه فال جذب فال جذب