فجاءه

لغت نامه دهخدا

( فجاءة ) فجاءة. [ ف ُ ءَ ] ( ع مص ) ناگاه گرفتن کسی را. || ناگاه درآمدن بر کسی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) آنچه بناگاه بر تو درآید. ( اقرب الموارد ). || موت فجاءة؛ مرگ ناگهانی. ( یادداشت بخط مؤلف ).
فجاءة. [ ف ُءَ ] ( اِخ ) نام پدر قطری شاعر است. ( منتهی الارب ).
فجاءة. [ ف َ ءَ ] ( ع مص ) ناگاه گرفتن کسی را. || ناگاه درآمدن بر کسی. ( منتهی الارب ). رجوع به فجاء و فجاءة شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم