سامل

لغت نامه دهخدا

سامل. [ م ِ ] ( ع ص )سعی کننده در صلاح کار و صلاح معیشت. نعت فاعلی است ازسَمَل. ( اقرب الموارد ). رجوع به معانی سَمَل شود.

فرهنگ فارسی

سعی کننده در سلاح کار و سلاح معیشت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال نخود فال نخود فال اعداد فال اعداد فال قهوه فال قهوه