سال تنگ

لغت نامه دهخدا

سال تنگ. [ ل ِ ت َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خشک سالی. قحطسالی. جدب. تنگسال. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

خشک سالی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان استخاره کن استخاره کن فال پی ام سی فال پی ام سی فال احساس فال احساس