رنگ کاری

لغت نامه دهخدا

رنگ کاری. [ رَ ] ( حامص مرکب ) شغل و کار رنگ کار. عمل رنگ کار. رجوع به رنگ کار شود. || نیرنگ سازی. حیله گری. چاره سازی. رجوع به رنگ کار و رنگ کردن و رنگ ساختن و رنگ در ذیل معنی حیله و نیرنگ شود.

فرهنگ عمید

شغل و عمل رنگ کار، رنگ کردن در و دیوار یا چیز دیگر.

فرهنگ فارسی

شغل و کار رنگ کار عمل رنگ کار نیرنگ سازی حیله گری
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال پی ام سی فال پی ام سی استخاره کن استخاره کن