راست کرداری

لغت نامه دهخدا

راست کرداری. [ ک ِ ] ( حامص مرکب ) عمل راست کردار. درستکاری. صحت عمل. راستکار بودن :
چون در او بود راست کرداری
خواب او گشت قفل بیداری.اوحدی.و رجوع به راست کردار شود.

فرهنگ فارسی

عمل راست کردار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال کارت فال کارت فال عشقی فال عشقی فال تک نیت فال تک نیت