صحرایی

فرهنگ عمید

۱. بیابانی، صحرانشین، ساکن صحرا.
۲. پرورش یافته در صحرا: گل صحرایی، موش صحرایی.
۳. کار یا عملی که در صحرا انجام شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به صحرائ ۱ - بیابانی بری . ۲ - گیاهی که در صحرا روید بری مقابل بستانی .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم