عجزه

لغت نامه دهخدا

( عجزة ) عجزة. [ع َ ج َ زَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ عاجز. رجوع به عاجز شود.
عجزة. [ ع ِ / ع ُ زَ ] ( ع اِ ) فرزند پسین مرد. مذکر و مؤنث و جمع در آن یکسان است. ( منتهی الارب ).
عجزة. [ ع َ زَ] ( ع مص ) در اصطلاح بلغاء عاجز بودن شاعر یا منشی درادای غرضی که انشای آن شروع کرده نمی تواند بر نمط محمود به اتمام رساندن. ( آنندراج از مطلع السعدین ).

فرهنگ عمید

= عاجز

فرهنگ فارسی

جمع عاجز
( صفت ) جمع عاجز ناتوانان ضعیفان .
در اصطلاح بلغائ عاجز بودن شاعر یا منشی در ادای غرضی که انشای آن شروع کرده نمی تواند بر نمط محمود باتمام رساندن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال ورق فال ورق فال فنجان فال فنجان