حال گردان. [ گ َ ] ( نف مرکب ) نعت فاعلی از حال گرداندن. گرداننده و تغییردهنده حالها. || محوّل الأحوال. نعتی از نعوت خدای تعالی : من نگویم که جز خدای کسی حال گردان و غیب دان باشد.انوری.خاقانی امید را مکن قطع از فضل خدای حال گردان.خاقانی.حال گردان تویی بهر سانی نیست کس جز تو حال گردانی .نظامی.حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب جمله میداند خدای حال گردان غم مخور.حافظ.
فرهنگ عمید
گردانندۀ حال، تغییردهندۀ حال و وضع.
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - تغییر حال دهنده . ۲ - محول الاحوال خدا .