بودی. ( حامص ) وجود و هستی و حقیقت. ( ناظم الاطباء ) ( اشتینگاس ). بودی. ( اِ ) بودنه : السلوی ؛ بودی بریان کرده.( ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی یادداشت بخط مؤلف ).
فرهنگ فارسی
بودنه السلوی بودی بریان کرده
ویکی واژه
نام یکی از شش قبیله مادی اتحادیه قبایلی ماد، که هرودوت گزارش مینماید. نقطه مسکون یا محل زندگی ایشان بهدرستی معلوم نیست اما از میسر لشکرکشی تیگلتپیلسر محتملا در اقصا نقاط غربی سرزمین اتحادیه قرار داشته و مسخر شاه آشور گشت. بودش.