جنگاوری

لغت نامه دهخدا

جنگاوری. [ ج َ وَ ] ( حامص مرکب ) جنگجویی. دلیری. شجاعت.نبرد و پیکار و مبارزت. ( ناظم الاطباء ) :
دو مرغ دلاور در آن داوری
زمانی نمودند جنگاوری.نظامی.ندیدم به مردانگی چون تو کس
که جنگاوری بر دو نوع است و بس.سعدی.

فرهنگ معین

( ~. ) (حامص . ) شجاعت .

فرهنگ عمید

=جنگجویی

فرهنگ فارسی

جنگجویی دلیری شجاعت .

ویکی واژه

شجاعت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال پی ام سی فال پی ام سی فال انبیا فال انبیا فال احساس فال احساس