تصابی

لغت نامه دهخدا

تصابی. [ ت َ ] ( ع مص ) فریب دادن کسی را و مقتول ساختن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || میل کردن بسوی کودکی و بازی و لهو. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || امردپرستی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). مأخوذ از تازی ، امردپرستی و بچه بازی. ( ناظم الاطباء ). || عشق ورزیدن. عشق بازی کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : پارسایی را دیدم به محبت شخصی گرفتار نه طاقت صبر، نه یارای گفتار. چندان که ملامت دیدی و غرامت کشیدی ، ترک تصابی نگفتی. ( گلستان ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - عشق بازی ، هوس رانی . ۲ - کارهای کودکانه کردن .

فرهنگ عمید

۱. کودکی کردن، کارهای کودکانه کردن.
۲. به لهوولعب پرداختن، عشق ورزیدن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- کودکی کردن اعمال کودکانه کردن . ۲- عشق ورزیدن .

ویکی واژه

عشق بازی، هوس رانی.
کارهای کودکانه کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال عشق فال عشق فال ورق فال ورق فال لنورماند فال لنورماند