شیر آب

لغت نامه دهخدا

( شیرآب ) شیرآب. ( اِ مرکب ) شیرِ آب. شیر. شیرابه. شیر و لوله ای که آب از آن جریان یابد. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شیر شود. || در اصطلاح رختشویان ، آب کم : شیرآب یا شیرآبه دادن به جامه ای که قبلاًآنرا با صابون شسته اند؛ کمی آب بر آن ریختن ، یا در کمی آب بار دیگر شستن. آب کشیدن. ( یادداشت مؤلف ).

ویکی واژه

rubinetto
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال فنجان فال فنجان فال چای فال چای فال تک نیت فال تک نیت