خطاء

لغت نامه دهخدا

خطاء. [ خ ِ ] ( ع اِ ) ج ِ خَطوَة. ( منتهی الارب ). رجوع به خطوه در این لغت نامه شود.
خطاء. [ خ َطْ طا ] ( ع ص ) آنکه پیوسته خطا می کند. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ).
خطاء. [ خ َ ] ( ع ص ، اِ ) ناراست. نقیض صواب. || گناه بی قصد. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(خَ ) [ ع . ] (اِ. ) سهو، گناه غیرعمد.

ویکی واژه

سهو، گناه غیرعمد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال رابطه فال رابطه فال احساس فال احساس فال ابجد فال ابجد