تهلکه

لغت نامه دهخدا

( تهلکة ) تهلکة. [ ت َ ل ُ / ل ِ / ل َ ک َ ] ( ع مص ) هلاک شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). نیست شدن. ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). مردن. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). هلک هلکاً و هلکاً و تهلکةً و تهلکةً و تهلکةً. رجوع به هلک شود. ( ناظم الاطباء ).
تهلکة. [ ت َ ل ُ ک َ ] ( ع اِ ) هرچه انجامش هلاکت باشد و نیستی. منه قوله تعالی : و لاتلقوا بایدیکم الی التهلکة. ( قرآن 2 / 195 ). ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). هلاکت و نیستی و نابودی. ( ناظم الاطباء ). هلاکت.نیستی. نیست شدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). هلاکی.( مهذب الاسماء ). تهلکه : و بی ساز سفر کردن از تهلکه و نادانی باشد. ( منتخب قابوسنامه ص 20 ).
آن کرد روز تهلکه دندان نثار سنگ
وین کرد گاه فتنه دهان را فدای خاک.خاقانی.

فرهنگ معین

(تَ لُ کِ ) [ ع . تهلکة ] (مص ل . ) هلاک شدن ، نابود گشتن .

فرهنگ عمید

هلاک شدن، نابود شدن.

فرهنگ فارسی

هلاک شدن، نابودشدن ، هرامری که نتیجه وعاقبتش هلاک ونابودی باشد
۱ - ( مصدر ) هلاک شدن نابود گشتن . ۲ - ( اسم ) هلاک نابودی . ۳ - ( اسم ) هر چیزی که نتیجه اش نابودی باشد .

ویکی واژه

تهلکة
هلاک شدن، نابود گشتن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تاروت فال تاروت