حلقی

لغت نامه دهخدا

حلقی. [ ح َ ] ( ص نسبی ) منسوب به حلق. حروف حلقی و آن شش حرف است : همزه ، هاء، عین ، حاء، غین ، خاء. ( آنندراج ). رجوع به حلق شود. || مشتی که بر گلو و زیر زنخ زنند و آنرا دوکارد و دوکاردی نیز گویند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || نغمه حلقی ؛ مقابل صناعی یا نغمه صناعی نغمه ای که مخرج آن حلق حیوان بود.

فرهنگ فارسی

منسوب به حلق حروف ... و آن شش حرف است همزه هائ عین حاه غین خائ

فرهنگستان زبان و ادب

{pharyngeal} [زبان شناسی] ویژگی آنچه مربوط به حفرۀ حلق است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال احساس فال احساس فال لنورماند فال لنورماند