مجل

لغت نامه دهخدا

مجل. [ م َ ] ( ع اِ ) ج ِ مَجلَة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به مجلة [ م َ ل َ ] شود.
مجل. [ م َ ] ( ع اِ ) آبله. ( منتهی الارب )( آنندراج ). آبله و تاولی که پر از آب باشد. ( ناظم الاطباء ). آنچه پدید آید بین پوست و گوشت از کار بسیار. ( از اقرب الموارد ). || کنایه از پری و سیرابی هم کنند. گویند جائت الابل کانها المجل ؛ یعنی آمدند شتران و شکم آنها پر از آب بود مانند تاولی که پر از آب باشد. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).
مجل. [ م َ /م َ ج َ ] ( ع مص ) شغه بستن دست. ( تاج المصادر بیهقی ). آبله گرفتن و شوخ بستن دست از کار. مجول.( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || به شدن سم درخسته به سنگ و شوخ بستن و سخت گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || جمع شدن آب مابین پوست و گوشت. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
مجل. [ م ِ ] ( ع ص ) ستور آماسیده از پری و سیری. ( ناظم الاطباء ).
مجل. [ م ُ ج ِل ل ] ( ع ص ) کسی که بزرگ قدر می کند. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
مجل. [ م َ ج ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان کلاردشت است که در شهرستان نوشهر واقع است و 370 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان کلار دشت شهرستان نوشهر در ۳٠ کیلومتری جنوب غربی حسن کیف واقع است . ۳۷٠ تن سکنه دارد. محصول : غلات ارزن لبنیات . صنایع دستی زنان : قالیچه شال .
کسی که بزرگ قدر می کند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال امروز فال امروز فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی