یشمی

لغت نامه دهخدا

یشمی. [ ی َ ] ( ص نسبی ) منسوب به یشم. از یشم. از جنس یشم. ( یادداشت مؤلف ). || به رنگ یشم. به رنگ یشب. سبزی که به غبرت زند. سبز مایل به سیاهی که از آمیختن اندکی سرخ و زرد به سبز سیر به دست آید. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ معین

(یَ ) (ص. ) رنگ سبز تند، به رنگ یشم.

فرهنگ فارسی

(صفت اسم ) رنگی است سبزمایل به سیاهی برنگ یشم: اگرمقدارکمی سرخ وزرد به سبز سیر اضافه کنند یشمی میشود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال چای فال چای فال جذب فال جذب فال شمع فال شمع