گرنگ

لغت نامه دهخدا

گرنگ. [ گ َ رَ ] ( اِ ) لشکرگاه. || جنگ گاه. ( برهان ) ( آنندراج ). رجوع به کرنک شود.
گرنگ. [گ ِ رِ ] ( ص ) درهم شکسته باشد. ( برهان ) ( آنندراج ).
گرنگ. [ گ ُ رَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند، واقع در 20 هزارگزی شمال باختری خوسف و 3 هزارگزی شمال راه شوسه عمومی خوسف به خور. هوای آن گرم ، دارای 17 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
گرنگ. [ گ َ ن َ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کوشک بخش بافت شهرستان سیرجان ، واقع در 70000گزی جنوب خاوری بافت و سر راه فرعی بافت به اسفندقه. دارای 80 تن سکنه است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

فرهنگ معین

(گُ رَ ) (اِ. ) = کرنگ : ۱ - لشکرگاه . ۲ - میدان جنگ .

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - لشکرگاه . ۲ - میدان جنگ .

ویکی واژه

کرنگ:
لشکرگاه.
میدان جنگ.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم