کوچولو

لغت نامه دهخدا

کوچولو. ( ص ) در تداول عامه ، کوچک. ( فرهنگ فارسی معین ). در تداول عامه ، بسیار کوچک : دست و پا کوچولو. آقاکوچولو. خانم کوچولو. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || ( اِ ) بچه. کودک. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

(ص . )۱ - دارای حجم یا ابعاد کوچک . ۲ - دارای مقدار کم . ۳ - خرد سال .

فرهنگ عمید

۱. بسیارکوچک، هر چیز کوچک.
۲. (اسم ) بچۀ کوچک، کودک.

فرهنگ فارسی

بسیارکوچک، هرچیزکوچک، بچه کوچک، کودک
( صفت ) ۱ - کوچک : چراغ کوچولو . ۲ - بچه کودک .

ویکی واژه

دارای حجم یا ابعاد کوچک.
دارای مقدار کم.
خرد سال.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم