پهند

لغت نامه دهخدا

پهند. [ پ َ هََ ] ( اِ ) دامی باشد که بدان آهو گیرند. ( برهان ). تله :
چون نهاد او پهند را نیکو
قید شد در پهند او آهو.رودکی.

فرهنگ معین

(پَ هَ ) (اِ. ) دامی باشد که بدان آهو گیرند، تله .

فرهنگ عمید

۱. دام، تله: چون نهاد او پهند را نیکو / قید شد در پهند او آهو (رودکی: ۵۴۶ ).
۲. دامی که با آن جانوران را صید کنند.

فرهنگ فارسی

دام، تله، دامی که با آن جانوران راصیدکنند
( اسم )دامی باشد که بدان آهو گیرندتله : چون نهاد او پهند را نیکو قید شد در پهند او آهو . ( رودکی )

ویکی واژه

دامی باشد که بدان آهو گیرند، تله.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال فرشتگان فال فرشتگان فال کارت فال کارت فال عشق فال عشق