پرندین

لغت نامه دهخدا

پرندین. [ پ َ رَ ] ( ص نسبی ) هرچیز که از حریر سازند. ( برهان ). هرچه از پرند سازند. آنچه از پرند دوزند. ( فرهنگ رشیدی ). پرندینه :
ز هر سو بی اندازه در وی بجوش
بتان پرندین بر حله پوش.اسدی.

فرهنگ معین

(پَ رَ دِ ) [ پرند + ین ، پس . نسبت = پرندینه ] (ص نسب . ) آن چه از پرند درست کنند، هر چه از حریر سازند، پرندینه .
(پَ رَ ) (ص نسب . ) ابریشمی .

فرهنگ عمید

چیزی که از حریر دوخته یا ساخته شده باشد.

فرهنگ اسم ها

اسم: پرندین (دختر) (فارسی) (تلفظ: parandin) (فارسی: پَرَندين) (انگلیسی: parandin)
معنی: چیزی که از حریر دوخته یا ساخته شده باشد، نرم و لطیف مانند پرند، لطیف و نرم مانند پَرَند، پَرَند، نرم و لطیف چون پرند

ویکی واژه

نسبت پرندینه (ص نسب.)
پرند + ین،
آن چه از پرند درست کنند، هر چه از حریر سازند، پرندینه.
ابریشمی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال اوراکل فال اوراکل فال سنجش فال سنجش فال فنجان فال فنجان