پرحرارت

لغت نامه دهخدا

پرحرارت. [ پ ُ ح َ رَ ] ( ص مرکب ) پُرتاب. پرگرما.

فرهنگ عمید

۱. آنچه گرمی بسیار دارد.
۲. [مجاز] شخص پرکار و پرجنب وجوش.
۳. (قید ) با شوروشوق.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- که گرمی بسیار دهد : چراغ پر حرارت . ۲- که پرکار و فعال است : آدم پر حرارتی است .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم