وارونی

لغت نامه دهخدا

وارونی. ( حامص ) واژگونی :
مشغول تن مباش کزوحاصل
نایدت چیز جز همه وارونی.ناصرخسرو.|| انقلاب. || انعکاس. ( از یادداشتهای مؤلف ). || شرارت. بدی خلق. ( از یادداشتهای مؤلف ).

فرهنگ معین

(نِ ) (ص . ) شوم ، نامبارک .

فرهنگ فارسی

۱ - واژگونی سرنگونی . ۲ - بدبختی نگون بختی : (( مشغول تن مباش کزو حاصل نایدت چیز همه وارونی . ) ) ( ناصر خسرو )

ویکی واژه

شوم، نامبارک.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال انگلیسی فال انگلیسی فال ماهجونگ فال ماهجونگ