هتف

لغت نامه دهخدا

هتف. [ هََ ] ( ع اِ ) آواز. ( منتهی الارب ). آواز بلند. بانگ سخت. ( از معجم متن اللغة ). بانگ بلند. ( دهار ). هتاف.
هتف. [ هََ ] ( ع مص ) هتاف. بانگ کردن. ( تاج المصادر ) ( دهار ). بانگ برزدن. آواز دادن. ( مقدمة الادب ). خواندن. ( معجم متن اللغة ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ): هتف به هتفاً؛ بانگ برزد بر او. ( معجم متن اللغة ). هتف به هاتف ؛ بانگ برزد برو کسی که شخص وی دیده نشد. ( ناظم الاطباء ). اهتف بالانصار؛ بخوان مر یاران را. ( از اقرب الموارد ). || بانگ کردن و نوحه کردن کبوتر. ( از معجم متن اللغة ). هتفت الحمامة؛ بانگ کرد آن کبوتر. ( ناظم الاطباء ). کشید صدایش را به طریق نوحه. ( از اقرب الموارد ). || ستودن ومدح کردن کسی را: هتف بفلان ؛ مر او را ستود. ( از معجم متن اللغة ): فلانة یُهْتَف ُ بها؛ آن زن به خوبرویی وجمال یاد کرده میشود. ( از معجم متن اللغة ). || انداختن. ( دهار ) .

فرهنگ معین

(هَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) بانگ کردن . ۲ - (اِ. ) آواز بلند.

فرهنگ فارسی

۱-(مصدر ) بانگ کردن . ۲- (اسم ) بانگ زنی . ۳- (اسم ) آوازبلند بانگ سخت .
آواز آواز بلند بانگ سخت

ویکی واژه

بانگ کردن.
آواز بلند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال زندگی فال زندگی فال شمع فال شمع فال ارمنی فال ارمنی