نواخانه

لغت نامه دهخدا

نواخانه. [ ن َ ن َ / ن َ ن ِ] ( اِ مرکب ) زندان. ( غیاث اللغات ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ) ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). بندی خانه. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). محبس. ( انجمن آرا ) :
ببوسی گرت عقل و تدبیر هست
ملکزاده را در نواخانه دست.سعدی ( انجمن آرا ).

فرهنگ معین

(نَ نِ ) (اِمر. ) زندان ، محبس .

فرهنگ عمید

جایی که اسیران را نگه دارند، زندان.

فرهنگ فارسی

زندان، جایی که اسیران رانگه داری میکنند
( اسم ) زندان محبس بندیخانه : ببوسی گرت عقل و تدبیر هست ملکزاده را در نواخانه دست . ( سعدی .کلیات .چا.معرفت .۲۱۷ )

ویکی واژه

زندان، محبس.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال ای چینگ فال ای چینگ فال عشقی فال عشقی فال چوب فال چوب