نشخوار کردن

لغت نامه دهخدا

نشخوار کردن. [ ن َ / ن ُ خوا / خا ک َ دَ ] ( مص مرکب ) واپس جویدن. اجترار. اجرار. خورده را بار دیگر از گلو به دهان آورده جویدن ، چنانکه شتر و بعض حیوانات دیگر. ( یادداشت مؤلف ) :
چنان دان که بخت بدت خوار کرد
جهان خوردت و باز نشخوار کرد.اسدی.نشخوار غمت کنم چو اشتر
چون اشتر مست کف برآرم.مولوی ( آنندراج ).

فرهنگ معین

( ~ . کَ دَ ) (مص م . ) ۱ - نک . نشخوار. ۲ - کنایه از: حرف دیگران را تکرار کردن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) عمل نشخوار را انجام دادن

ویکی واژه

نگاه کنید نشخوار.
کنایه از: حرف دیگران را تکرار کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال اوراکل فال اوراکل