نتاج

لغت نامه دهخدا

نتاج. [ ن ِ ] ( ع اِ ) زه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نسل. نژاد. ( ناظم الاطباء ). زاده. زاد. || بچه بهیمه. ( فرهنگ نظام ). || هنگام زاییدن. ( ناظم الاطباء ). || ( مص )زاییدن. زه آوردن ناقه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). زاییدن غنم. ( از معجم متن اللغة ). زاییدن بهایم. ( فرهنگ نظام ). زادن اشتر. ( دهار ) ( از تاج المصادر بیهقی ).بچه کردن از شتر و گوسفند و آنچه بدان ماند. ( زوزنی ). بچه آوردن. زادن. زائیدن. ( از اقرب الموارد ). || حمل. ( از اقرب الموارد ). حمل شتر و گوسپندو جز آن ، یا حمل جمیع دواب. ( از معجم متن اللغة ).

فرهنگ معین

(نِ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - نسل ، نژاد. ۲ - بچة چهارپایان .

فرهنگ عمید

۱. نسل و نژاد.
۲. آنچه از گله و رمه زاییده شود، بچه ای که از چهارپایان به وجود آید.

فرهنگ فارسی

آنچه ازگله ورمه اییده شود، بچه که ازچهارپایان
۱ - ( اسم ) نسل نژادزه .۲ - بچه چارپایان ۳ - هنگام زاییدن .۴ - ( مصدر ) زاییدن بهایم بچه آوردن .

فرهنگستان زبان و ادب

[زیست شناسی-ژن شناسی و زیست فنّاوری] ← زادگان

ویکی واژه

نسل، نژاد.
بچة چهارپایان.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال انبیا فال انبیا فال احساس فال احساس