ناسالم

لغت نامه دهخدا

ناسالم. [ ل ِ ] ( ص مرکب ) مقابل سالم. بیمار. ناتندرست. مریض. رنجور. علیل. دردمند. || ناسازگار. ناملایم. نامعتدل. || آلوده. مخالف بهداشت : هوای ناسالم. || ناتو. ناقلا. نادرست. نابکار. ماجراجو. ناملایم. آشوب طلب. شرانگیز.

فرهنگ معین

(لِ ) [ فا - ع . ] (ص . ) ۱ - دارای عیب . ۲ - بیمار. ۳ - مخالف بهداشت .

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - دارای عیب . ۲ - ناتندرست بیمار. ۳ - ناسازگارناملایم.۴ - مخالف بهداشت مضر:[ هوای ناسالم ] ۵- ناقلانابکار آشوب طلب .

ویکی واژه

دارای عیب.
بیمار.
مخالف بهداشت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال جذب فال جذب فال ابجد فال ابجد فال نخود فال نخود