مگو

لغت نامه دهخدا

مگو. [ م َ ] ( ص ) نگفتنی. ( ناظم الاطباء ).
- سِرِّ ( راز ) مگو ؛ رازی که باید در پنهان داشتن آن منتهای کوشش را بجای آورد. سری که افشای آن خطرناک است. گاه نیز به طعن و تمسخر به حرف بی اهمیت یا رازی که برملا شده است اطلاق می شود: این سرّ مگو را کسی که نمی داند خواجه حافظ شیرازی است. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ).

فرهنگ معین

(مَ ) (ص . ) ناگفتنی ، سِرُ.

فرهنگ فارسی

۱ - ( فعل ) دوم شخص مفرد نهی از گفتن نگو . ۲ - ( صفت ) نا گفتنی : [ مثل آنکه راز مگویی را فاش میسازد با اشاره دست گفت ... ] ( شام . ۹ - ۳۲۸ )

ویکی واژه

ناگفتنی، سِرُ.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال انبیا فال انبیا فال پی ام سی فال پی ام سی فال نخود فال نخود