لغت نامه دهخدا
موقد. [ ق ِ ] ( ع ص ) افروزنده آتش. ( ناظم الاطباء ). آتش افروز. شعله افروز. ( از یادداشت مؤلف ).
موقد. [ م ُ وَق ْق َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از مصدر توقید . برافروخته. برافروخته شده :
در شرر خشم او بسوزد یاقوت
گرْش نسوزد شرار نار موقد.منوچهری.