مواجه. [ م ُ ج ِه ْ ] ( ع ص ) روباروی و مقابل. ( ناظم الاطباء ). روبرو. برابر. رو درروی. محاذی. مقابل. روی به روی. ( یادداشت مؤلف ). - مواجه شدن ؛ روبرو شدن. مقابل شدن. رو در رو قرار گرفتن. مقابل آمدن. - || برخورد کردن.مقابل گردیدن : کار تحقیق با مشکلاتی مواجه شد. ( از یادداشت مؤلف ). و رجوع به مواجه شود. || پیش. برابر. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ معین
(مُ جِ ) [ ع . ] (اِفا. ) رویاروی ، مقابل .
فرهنگ عمید
روبه رو.
فرهنگ فارسی
روبرو، روباروی ۱ - ( اسم ) روبرو شونده . ۲ - ( صفت ) روبرو مقابل .