من من

لغت نامه دهخدا

من من. [ م ِ م ِ ] ( اِ مرکب ) حکایت صوت کسی که ندانسته ای را گوید. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رجوع به من من کردن شود.

فرهنگ معین

(مِ مِ ) (اِمر. ) (عا. ) سخن جویده جویده ، تأنی و درنگ بسیار در سخن گفتن ، تَمجْمُج .

فرهنگ فارسی

( اسم ) سخن جویده جویده و تو دماغی تانی و درنگ بسیار در سخن گفتن : [ شنوندگان او یعنی سید میران و هما از من منهای نا مفهومش رو ی هم رفته چیزهایی که باید بفهمند فهمیدند .. ] ( شام .۳۶۳ )

ویکی واژه

(عا.)
سخن جویده جویده، تأنی و درنگ بسیار در سخن گفتن، تَمجْمُ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال تاروت فال تاروت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تک نیت فال تک نیت