مسقف

لغت نامه دهخدا

مسقف. [ م ُ س َق ْ ق َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از تسقیف. رجوع به تسقیف شود. || خانه پوشیده. ( آنندراج ). بیت سقف دار. ( از اقرب الموارد ). خانه آسمانه کرده. ( دهار ). صاحب سقف. باسقف. با آسمانه. آسمانه دار. پوشیده. سرپوشیده. پوشانیده. باپوشش.
- مسقف کردن ؛ سقف زدن. باسقف کردن. آسمانه زدن.
|| درازبالا. ( منتهی الارب ). طویل. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(مُ سَ قَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) سقف دار.

فرهنگ عمید

سقف دار، جایی که سقف داشته باشد.

فرهنگ فارسی

سقف دار، جائی که سقف داشته باشد
( اسم ) محلی که دارای سقف باشد سقف دار .

ویکی واژه

سقف دار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال پی ام سی فال پی ام سی فال تماس فال تماس فال لنورماند فال لنورماند