لغت نامه دهخدا مرتزق. [ م ُ ت َ زَ ] ( ع ص ، اِ ) هر چیز که ازآن نفع بردارند. ( منتهی الارب ). هر چیزی که بدان منتفع شوند. ( از اقرب الموارد ). رزق. روزی. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || آنکه از قوت و غذا و جز آن بهره مند شود. ( از متن اللغة ). روزی خوار. جیره خوار. روزی مند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رجوع به مرتزِق شود.مرتزق. [ م ُ ت َ زِ ] ( ع ص ) مرسوم گیرنده. روزی یابنده. ( آنندراج ). || وظیفه دار. مرسوم دار. ( فرهنگ فارسی معین ) ( ناظم الاطباء ). علوفه دار. ( ناظم الاطباء ). نعت فاعلی است از ارتزاق. رجوع به ارتزاق شود.