مخاصمه

فرهنگ معین

(مُ ص مِ ) [ ع . مخاصمة ] (مص ل . ) دشمنی کردن ، جنگیدن .

فرهنگ عمید

پیکار کردن با یکدیگر، دشمنی کردن.

فرهنگ فارسی

دشمنی کردن، پیکارکردن بایکدیگر
( مصدر ) ۱ - خصومت کردن با کسی دشمنی ورزیدن : و احیانا میان ایشان اختلاف واقع می گشت و از سر تکبر و ترفع منازعه و مخاصمه ظاهر میشد . ۲ - پیکار کردن جمع : مخاصمات .

ویکی واژه

مخاصمة
دشمنی کردن، جنگیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال انگلیسی فال انگلیسی فال تاروت فال تاروت فال تخمین زمان فال تخمین زمان