لغت نامه دهخدا ماهرانه. [ هَِ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) استادانه. با زبردستی. بامهارت. و رجوع به ماهر شود.
فرهنگ فارسی استادانه با مهارت : ... که نکند سر تا پای قضی. آن یار و یک صحنه سازی ماهرانه برای بدام کشیدن من بوده است . در هر کاری ماهرانه اقدام میکند .