(بِ یَّ ) (مص جع . ) ۱ - شایستگی . ۲ - استعداد. ۳ - استعداد قبول ، منفعل شدن ، انفعال . مق فاعلیت . ۴ - امکان . ۵ - هنر. ۶ - معرفت . ۷ - کفایت .
فرهنگ عمید
۱. شایستگی، سزاواری. ۲. آمادگی برای قبول امری یا حالتی، استعداد.
فرهنگ فارسی
شایستگی، سزاواری، آمادگی جهت قبول امری یاحالتی ۱ - شایستگی سزاواری استحقاق ۲ - استعداد ۳ - استعداد قبول منفعل شدن انفعال مقابل فاعلیت ۴ - امکان ۵ - هنر ۶ - معرفت ۷ - کفایت . یا قابلیت احتراق . استعداد سوختن درخور احتراق بودن . یا قابلیت ارتجاع . استعداد بازگشت داشتن خاصیتی که به واسطه آن بعض اشیا پس از رفع قوه ای که باعث تغییر شکل آنها شده است به حالت اولی بر می گردند . یا قابلیت امتداد . قوه قبض و بسط و کشش داشتن کشش پذیری . یا قابلیت انبساط . انبساط یافتن اتساع پذیری . یا قابلیت انحنال . انحلال پذیری . یا قابلیت انحنائ . خمیدگی پذیرفتن . یا قابلیت انعطاف . قابلیت انحنائ خمیدگی پذیرفتن . یا قابلیت انعکاس . آنچه در خور باشد منعکس شدن شئ را انعکاس پذیری . یا قابلیت انقباض . قابلیت قبض انقباض پذیری مقابل قابلیت بسط . یا قابلیت تبدیل . قابل تعویض بودن قابلیت استحاله در فلزات . یا قابلیت تراکم . قابلیت تکاثف پذیرایی بهم فشردگی و آن خاصیت اجسامی است که بر اثر فشار حجم آنها تغییر می کند . این خاصیت در جامدات بسیار کم است و در مایعات قدری بیشتر و در گازها بسیار زیاد است . یا قابلیت تقسیم . تقسیم پذیری در خور تقسیم بودن بخش پذیری : چون دو عدد بر یکدیگر تقسیم شوند و باقیمانده نیاورند گویند آن دو عدد بر هم قابل بخش یا قابل تقسیم اند چنانکه ۲٠ بر ۴ قابل تقسیم است . یا قابلیت تکاثف . قابلیت تراکم . یا قابلیت حرکت . قابل حرکت بودن پذیرای جنبش بودن . یا قابلیت رویت . قابل دیده شدن بودن پدیداری . یا قابلیت قابل . آمادگی قابل برای قبول امری که از فاعل صادر می شود مقابل فاعلیت فاعل . یا قابلیت قسمت . قابل انقسام بودن قابلیت تقسیم . یاقابلیت نفوذ . نفوذ پذیری ( شیشه پارچه و غیره ) .