فصد

لغت نامه دهخدا

فصد. [ ف َ ] ( ع مص ) رگ زدن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد ) :
به چاه جاه چه افتی و عمر در نقصان
به قصد فصد چه کوشی و ماه در جوزا.خاقانی.|| قطع نمودن جهت کسی عطا را و درگذرانیدن و روان کردن. ( منتهی الارب ). قطع و امضای عطا جهت کسی. || شکافتن رگ بیمار را. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(فَ صْ ) [ ع . ] (مص م . ) رگ زدن ، خون گرفتن از طریق نیشتر زدن به رگ .

فرهنگ عمید

رگ زدن و خون گرفتن از ورید.

فرهنگ فارسی

رگ زدن، خون گرفتن ازورید
۱ - ( مصدر ) رگ زدن ۲ - ( اسم ) رگ زدگی گشودگی رگ .

دانشنامه آزاد فارسی

فَصْد
رجوع شود به:حجامت

ویکی واژه

رگ زدن، خون گرفتن از طریق نیشتر زدن به رگ.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال امروز فال امروز فال کارت فال کارت فال ابجد فال ابجد