عنان پیچ. [ ع ِ نام ْ ] ( نف مرکب ) آنکه عنان مرکوب را پیچاند. || سوار ماهر. ( فرهنگ فارسی معین ). استاد در سواری. که تواند مرکب خود را هر لحظه بهر سوی بکشاند و ببرد در سواری. چابک سوار. سوارکار ماهر : عنان پیچ و گردافکن و گرزدار چو من کس نبیند به گیتی سوار.فردوسی.سپاهش فزون نیست از صدهزار عنان پیچ و برگستوان ور سوار.فردوسی ( شاهنامه ج 1 ص 373 ).دلیری بجستند گرد و سوار عنان پیچ و اسب افکن و نیزه دار.فردوسی.نگه کرد تا کیست ز ایشان سوار عنان پیچ و گردنکش و نامدار.فردوسی.
فرهنگ معین
( ~ . ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) سوارکار چیره دست .
فرهنگ عمید
۱. آن که عنان اسب را می پیچاند. ۲. [مجاز] سوار ماهر: عنان پیچ و اسپ افکن و گرزدار / چو من کس ندیدی به گیتی سوار (فردوسی: ۱/۲۳۱ ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - آنکه عنان مرکوب را بپیچاند . ۲ - سوار ماهر : عنان پیچ و گرد افکن و گرزدار چو من کس نبیند بگیتی سوار .