ضار

لغت نامه دهخدا

ضار. [ ضارر ]( ع ص ) زیانکار. ضرررساننده. ( غیاث ) ( آنندراج ). زیان دهنده. ( مهذب الاسماء ). زیان آور. مُضر. پرزیان. || نامی از نامهای خدای تعالی. ( مهذب الاسماء ).
ضأر. [ ض َءْرْ ] ( ع اِ ) کوفت. حب افرنجی. شجر. مبارک. سیفیلیس . رجوع به حب افرنجی شود.

فرهنگ معین

(رّ ) [ ع . ] (اِفا. ) زیانکار، مضر. ج . ضارین .

فرهنگ عمید

ضرررساننده، زیان رساننده.

فرهنگ فارسی

ضرررساننده، زیان رساننده، گزندرساننده
( اسم ) ضرر رساننده زیانکار مضر جمع : ضارین .
کوفت حب افرنجی شجر مبارک .

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از فرهنگ قرآن است
ضارّ، از اسمای الهی است به این معنا که آنچه بنده اش به آن نیازمند است به اندازه کافی به او نمی دهد و قدرت دارد بر ضرر و زیان رساندن به هر کس که بخواهد. این اسم حاکی از فعل الهی است که به صورت مصدری (ضُرّ) پنج بار در قرآن آمده است:
فرهنگ قرآن، جلد 18، صفحه 474.

ویکی واژه

زیانکار، مضر.
ضارین.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال ابجد فال ابجد فال انگلیسی فال انگلیسی فال تماس فال تماس