شراک. [ ش ِ ] ( ع اِ ) بند کفش از دوال. ج ، شُرُک ، اَشرُک ( منتهی الارب ). بند نعل پا و آن در قلت مثل است. ( از اقرب الموارد ).دوال نعلینی که بر عرض آن باشد. ( غیاث اللغات ). بندنعل. بند نعلین. دوال نعلین. دوال کفش : بجست و جوی و تکاپوی کار من ابلیس هزار نعلین را بیش بردریده شراک.سوزنی.|| گیاه خشک باران رسیده. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || قطعه و پاره ای از مرتع. ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ). پاره ای از گیاه خشک باران رسیده. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || ( مص ) مشارکة.( از ناظم الاطباء ). رجوع به مشارکة شود.
فرهنگ معین
(ش ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - بند کفش از دوال . ج . شِرُک . ۲ - گیاه خشک باران رسیده .
فرهنگ عمید
بند کفش.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - بند کفش از دوال جمع : شرک . ۲ - گیاه خشک باران رسیده .